ایلیاایلیا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره

ایلیا و ویانا

درست کردن کاردستی در مهد کودک

ایلیا و ویانا هر روز در مهد کودک یک کاردستی درست میکنند اولین بار همزمان باشهادت خانم حضرت فاطمه (س) یک پرچم کوچک درست کرده بودند یک روز دیگر خرگوش درست کرده اند البته همه را با کمک مربیشون خاله عادله انجام داده اند ...
10 ارديبهشت 1391

عکس العمل بچه ها نست به مهد کودک

خدا را شکر ٣ روز متوالی است که بچه ها به مهد کودک میروند هر روز سعی میکنم بچه ها در خوابیدن و بلند شدن نظم بهتری بگیرند صبحها ویانا خیلی گریه میکند و همش میگه که نرویم مهد ولی مربی آنها میگوید که کم کم بهتر میشود خدا خودش هم به دل بچه های من و هم به دل خود من آرامش دهد تا بچه ها برایشان عادی شود ایلیا کمی گریه میکند ولی بعد ساکت میشود ولی ویانا همش گردن من را میگیرد و گریه می کند که نرود ولی آنها باالاخره میبرنِش ،خدا می داند که من چه حالی دارم آن لحظه و با اشک چشم به سمت محل کارم می روم روز قبل باهاش سر کلاس هم رفتم ولی بدتر شد مربیشون گفت شما بروید زودتر ساکت می شود همین طور هم شد چون وقتی تماس گرفتم و گوشی را به کلاسشا...
5 ارديبهشت 1391

رفتن دوقلوهای مامان به مهد کودک

من و بابای بچه ها تصمیم گرفتیم از اول اردیبهشت ماه ٩١ آنها را به مهد کودک ببریم چون رسیدگی به ٢ تا بچه در یک سن خیلی سخت است و مامانی بچه ها به تنهایی از آنها نگهداری می کند از مامانی فرشته به خاطر زحماتش در طول این ٢ سال و سه ماه که پا به پای من آمد و از نوه هایش مواظبت کرد خیلی تشکر میکنم چون تا همین جا هم مامانم خیلی لطف کردن به خاطر شرایط زندگی ما از دوقلوها نگهداری کردند ولی به قول گفته دکتر بچه ها برای این دوقلوها موقع خوبی است برای اینکه به مهد بروند چون هم از لحاظ هوشی و هم از نظر جنب و جوششان وقتش رسیده و هم از لحاظ فصلی موقع خوبی است البته اگر مامانی بچه ها به ما اجازه بدهد چون همش می گوید...
2 ارديبهشت 1391

سقای امام حسین

            وقتی ایلیا را ما برای اولین بار در محرم سال 1389 در تاسوعا و عاشورای حسینی در شهرستان کاشان سقای امام حسین و حضرت ابوالفضل کردیم  (ایلیا جونم لباس سقایت را مامانی به نیت سلامتی ات از مکه برات آورده است) ...
9 خرداد 1390